Wednesday, April 23, 2008

دمکراسی و سوسیالیسم

ممکن بودن سوسیالیسم در ایران و راهها و چگونگی برقراری جامعه ی سوسیالیستی در ایران بحثی است که امروز به خصوص در دانشگاه های ایران جریان دارد. یکی از این گونه مدل های پیشنهادی رسیدن به سوسیالیسم از طریق برقراری دموکراسی!!! است. پرداختن و پاسخ دادن به این بحث به خصوص با پیشروی چپ و کمونیزم در ایران و همچنین مشابه این نظریات که از طرف جریاناتی که خود را کمونیست و مارکسیست می نامند ، اهمیت خاصی پیدا می کند. نمونه ای از این مدل ها را دروبلاگ « دیگر این پنجره بگشای »
در مطلبی از یاسر عزیزی می توان مشاهده کرد و مطلبی که در پایین می آید در نقد این گونه نظریات است.
مطلب ایشان با تیتر « اعتلای دموکراتیک چپ در ایران » در وبلاگشان منتشر شده است. او با اعلام اینکه تحلیلهای متفاوتی از اوضاع ایران وجود دارد تحلیل خود را از شرایط امروز ایران ارائه داده اند و با اشاره ای به دموکراسی بورژوایی و دموکراسی مارکسیستی، پیشنهاد خود را برای چگونگی گردآوری شرایط لازم - از طریق برقراری دموکراسی لیبرالی و قدرت گیری طبقه ی کارگراز این مسیر - برای رسیدن به جامعه ای سوسیالیستی را مطرح کرده اند. و من تلاش کرده ام ذهنی بودن این طرح و بی نتیجه بودنش را در نوشته ی زیر نشان بدهم . طرحی مبنی بر زود بودن سوسیالیسم و مناسب نبودنش برای جامعه ی امروز ایران و حواله دادنش به آینده ای دور و ناپیدا.
تصویر ایشان از ایران، جامعه ای است با حکومتی مبنی بر سرمایه داری ای ناکارآمد و عقب مانده به لحاظ اقتصادی و سیاسی و... . به همین دلیل هم سطح آگاهی طبقاتی، طبقه کارگردرایران و سطح آگاهی مردم را به اندازه ای نمی بینند که بتوان از آن انتظار یک انقلاب سوسیالیستی را داشت.
مفهوم دموکراسی :
دموکراسی به عنوان پدیده ای که حاصل نظام سرمایه داری بوده است در شکل کلی اش به معنی آزادی برای بخش کوچکی از جامعه یعنی طبقه ی سرمایه داراست.طبقه ای که مالکیت بر ابزارهای تولید را در اختیار دارد.
دموکراسی ای که در امریکا و کشورهای اروپایی برقرار است توانسته سطحی از آزادی های فردی و اجتماعی را برای افراد جامعه به همراه داشته باشد.
اما دموکراسی در خاورمیانه نظیرعراق و افغانستان به هیچ وجه شباهتی به دموکراسی در کشورهای غربی ندارد و عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین پدیده ها در این کشورها تبدیل به قانون می شود که در جهت تقلیل دادن خواست مردم این جوامع و سلب آزادی و اختیاراز انسان ها است . معنی دموکراسی در دوره ی حاضر پدیده ای است که توضیح داده شد. در واقع دموکراسی ای که امریکا وغرب قصد و توانایی برقراری آن را در ایران دارند از همین الگو پیروی می کند.
دموکراسی در بهترین حالت خود، نماینده ی خواست اکثریت جامعه در زندگی سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی نمی تواند باشد. در جوامع طبقاتی،اقلیت جامعه - بورژوازی- حاکمیت جامعه را در دست دارد و هیچ گاه حاکمیت خود را با رأی اکثریت جامعه ،به مردم و طبقه کارگر واگذار نمی کند. اتفاقی که در این جوامع می افتد این است که حاکمیت اصلی جامعه در دست بورژوازی است و مردم با شرکت در انتخاباتی فرمالیته تنها مهره های این حاکمیت را تغییر می دهند و نقشی در تعیین حاکمیت اصلی جامعه ندارند. در این پارلمان ها نمایندگان واقعی طبقه ی کارگر وجود ندارد . دموکراسی دستی به پایه های اصلی تبعیض،یعنی مالکیت خصوصی نمی برد و چیزی جز راهی برای مشروعیت بخشیدن به بورژوازی برای ادامه ی حاکمیتش نیست. این تعریف کلی ای از دموکراسی در جهان است و راهی است برای ادامه ی حیات سرمایه داری و نه راهی برای قدرت گیری طبقه ی کارگر و سوسیالیزم.

"دموکراسی مارکسیستی"!!
تعریف آزادی برای کمونیستها هیچ گاه برپایه ی تعریفی که در دموکراسی و نظام سرمایه داری ازمفهوم آزادی وجود دارد نبوده است . آزادی خواهی در کمونیزم به معنی واقعی آن و برای همه ی افراد جامعه است. در جامعه ی سوسیالیستی تمام مرزهاو اختلافات طبقاتی برداشته می شود و این برابری و آزادی همگان است که از طریق شوراهای مردمی بر جامعه حاکم می شود یعنی رهایی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از همه ی قید بند ها برای همه ی انسانها . دموکراسی تعریف بورژوازی از آزادی برای اقلیتی در جامعه است و مفهوم دموکراسی مارکسیستی در تعریف کمونیزم و سوسیالیزم نمی گنجد.

امکان برقراری دموکراسی در ایران:
برای بررسی شرایط جامعه ی ایران و سطح آگاهی طبقاتی برای براندازی سرمایه داری حاکم بر ایران کافی است به اعتراضات کارگری در سطوح مختلف برای مثال در اعتراضات کارگران ،معلمان ، پرستاران ، و زنان و دانشجویان نگاهی بیاندازیم . با نگاهی منصفانه به این روند پیشروی اعتراضات به خصوص در چند سال اخیر میبینیم که اعتراضات به شکلی گسترده تر و توده ای تر و رادیکال تر تبدیل شده اند . خواست کارگران صرفا محدود به ایجاد تشکلی مستقل برای بالا بردن سطح حقوق و دستمزد و خواسته های صنفی نیست. کارگران با شعار معیشت منزلت حق مسلم ماست ، ما کار می کنیم که زندگی کنیم – زندگی نمی کنیم که کار کنیم و ... به میدان می آیند . اعتراضات زنان ، جوانان و دانشجویان برای لغو حجاب و تبعیض ونابرابری صورت می گیرد و جامعه دیگر توهمی به اصلاح جمهوری اسلامی ندارد ، همچنین راه چاره را با نگاهی به عراق و افغانستان در دموکراسی ارمغان آورده شده به این جوامع نیز نمی بیند.
تعابیری همچون دموکراسی ( با هر مدلی) ساخته ی دست بورژوازی است برای رهایی از اعتراضات طبقه ی کارگر و زحمتکش جامعه و برای مشروعیت بخشیدن به جنایات و استثمار سرمایه .
این که آیا در ایران حکومتی دموکراتیک امکان پذیر است یا نه ؟ و یا این نوع حکومت پاسخ گوی نیاز مردم و خواست امروزشان هست یا نه ، باید آن را از انقلاب 57 مورد بررسی قرار داد. جمهوری اسلامی با کمک غرب قدرت را گرفت و در واقع دست پرورده ی بورژوازی است و اگر امکانش وجود می داشت مسلما نوعی از سرمایه داری را در ایران برقرار می کردند که امروز بعد از 30 سال همان معضل پیش پای سرمایه داری قرار نگیرد. اما نتوانستند مدل دیگری را جایگزین حکومت سلطنتی کنند، چون امکان دیگری وجود نداشت و جلوی خواسته های آزادی خواهانه ی مردم را نمی توانستند بگیرند ، شوراهای کارگری در حال شکل گیری بود، زنان برای آزادی و برابری به میدان آمده بودند و باید جلوی این اتفاقات گرفته می شد. چه گزینه ای بهتر از حکومتی وحشی و آدم کش می توانست آن اعتراضات را خفه کند جز جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی.
امروز نمی شود خواسته های مردم را به دموکراسی خواهی تقلیل داد ، جامعه ی ایران این را نمی خواهد . پروژه ی اصلاحات را خواستند به خورد جامعه بدهند که دیدیم شکست خورد و مردم در 18 تیر ها، اعتراضات کارگری، دانشجویی و زنان جوابشان را دادند و امروز کارگران و دانشجویان مجمع عمومی تشکیل می دهند، اعتراض و اعتصابات سازمان می دهند و شعار سوسیالیسم بپا خیز برای رفع تبعیض ، سوسیالیسم یا بربریت و آزادی و برابری» را بالا میبرند . این تصویر واقعی جامعه ی ایران است و ربطی به تحلیل های متفاوت و اختلاف نظرها ندارد . این واقعیت است .
تحلیل هایی همچون سرمایه داری در ایران رشد نیافته و سطح آگاهی مردم و طبقه ی کارگر پایین است ، در نتیجه سوسیالیسم زود است و ... طرح جدیدی نیست وجریانات به اصطلاح مارکسیست و کمونیست تاریخا آغشته به این نظریات بوده است. جنبش کمونیستی ایران تا قبل از کمونیزم کارگری بدهکار مقولاتی مانند دموکراسی بوده است . جریانات فوق تحلیل دیگری از ایران ارائه می دهند چون می خواهند بگویند سوسیالیسم نمیشود ،والا واقعیت جامعه را نمی شود عوض کرد. . خواست جامعه و نیاز جامعه سوسیالیسم است ، یعنی بیشترین آزادی و بیشترین رفاه .
بر اساس این جمله ی مارکس ((مناسبات ِ تولیدی تازه و عالیتر، هرگز پیش از آنکه شرایط مادی وجود آنها در درون جامعه کهن به بلوغ رسیده باشد، جایگزین مناسبات ِ قدیمی تر نمی شود )) که امثال یاسرعزیزی برای حقانیت بخشیدن به نظرات شان می آورند و بنا به توضیخاتی که بالاتر داده ام ، شرایط مادی برقراری سوسیالیسم در ایران وجود دارد، سال های زیادی است که سوسیالیسم در ایران امکان پذیر است و امروز حزب سیاسی طبقه ی کارگر ایران وجود دارد و این خواست مردم و جامعه را نمایندگی می کند . حزبی که 30 سال قبل وجود نداشت و یکی از بزرگترین دلایل شکست انقلاب 57 همین مسئله بوده است. سرمایه داری در ایران درست است که جزء عقب مانده ترین بخش های نظام سرمایه داری است، اما وجود دارد و به همان اندازه ی جوامع دموکراتیک دارد جنایت و استثمار می کند . طبقه ی کارگری وجود دارد که هر روز استثمار می شود و نیرو و زندگیش را وقف رشد سرمایه می کند بدون اینکه از نتایج کار خود بهرمند شود و حتی کمتر از آن ، نمی تواند حداقل امکانات زندگی را داشته باشد و این عین سرمایه داری است . مردم و طبقه ی کارگر برای برابری و آزادی – سوسیالیزم – تلاش می کنند و نه چیزی کمتر از این

No comments: