Wednesday, May 21, 2008

تریبون مردم!

برنامه های لایو تلویزیون کانال جدید مدتی است که فعالیت اش را آغاز کرده است. به راه افتادن این برنامه با تلاش و صرف وقت و انرژی بسیار فعالین و رهبران این حزب همراه بوده است ، همانطور که می دانیم کانال جدید از طرف هیچ دولت یا نهادی تأمین مالی نمی شود و تمام هزینه های اجرای این برنامه ها بر دوش فعالین ، اعضا و دوستداران حزب در داخل و خارج ایران است. با این وجود و با تمام مشکلات و کمبود امکانات و هزینه های مالی و ... که بر سر راه تی وی وجود دارد، برنامه ها با کیفیت قابل قبولی ارائه می شوند و شاهدیم که تلویزیون به خصوص برنامه ی لایو تی وی از بینندگان بسیاری برخوردار است و توجه بخش وسیعی از جامعه و مردم معترض و حتی سایر احزاب و اپوزیسیون را به خود جلب کرده است، به طوریکه ناچار هستند در برنامه های خود به طور مستقیم یا غیر مستقیم از حزب ما و تأثیر آن بر جامعه صحبت کنند. عوامل جمهوری اسلامی هم که مشتری پر و پا قرص این برنامه هستند تا مگر بتوانند خرابکاری کنند.
با شروع برنامه ی لایو در واقع تریبونی که برای پخش اعتراضات و بیان خواسته های واقعی جامعه به وجود آمده است. همه ی کسانی که به نوعی با حزب در ارتباط بودند و هستند و همه ی کسانی که جانشان از رژیم اسلامی به لب رسیده است را خوشحال کرد. نمونه اش را در نامه هایی که در نشریه ی جوانان شماره ی قبل آمد و همینطور در تماس های بسیاری که با تی وی گرفته می شود، از زبان خود مردم می توان دید و شنید.
در این مدت نقد هایی هم بر چگونگی پیشبرد برنامه ها ، موضوعات برنامه ، نوع موزیک هایی که پخش می شود ، از دکوراسیون تا تسلط مجریان برنامه ها و … وجود دارد که با پرداختن بیشتر به این موارد ، برنامه ها با کیفیت بیشتری به بینندگان ارائه می شود. و بهتر شدن آن با ارائه ی پیشنهادات به دست اندرکاران تلویزیون و همچنین کمک مالی دوستداران این حزب که مهمترین دلیل بالا رفتن سطح کیفی برنامه ها است ،ممکن می شود.
مسئله ای که از درجه ی اهمیت پایه ای تری برخوردار است ، نقشی است که حزب در پیشبرد روند اعتراضات جامعه و خط دهی آنها حول سیاست های حککا و تأکید به داشتن حزبی رهبر و سازمانده از طریق تلویزیون بازی می کند که تا به اینجا بسیار خوب عمل کرده است. یک بخش مربوط به برنامه های مختلف تلویزیون است، از برنامه ی انتترناسیونال و بی حجاب و برنامه های روشنگرانه از جمله تاریخ گفته نشده ی اسلام و ... و سایر برنامه ها که به طور روزمره از تی وی پخش می شود و یک بخش هم برنامه های لایو تی وی که اینجا سعی می کنم بیشتر به آن بپردازم.
در هر برنامه شاهد تماس های بسیار زیادی از طرف جوانان ، دانشجویان ، زنان، کارگران و پرستاران و … هستیم . سوالات بسیار زیادی تا به الآن مطرح شده . بخشی از سوالات مربوط به ماهیت حزب و برنامه و سیاست حزب در ایران است و بخشی هم مربوط می شود به راه حل هایی که بینندگان و مردم از حزب در رابطه با مسائل جاری در جامعه می خواهند بشنوند و در واقع به دنبال پاسخی در برابر وضع موجود جامعه و خلاصی از حکومت جمهوری اسلامی هستند. موضوعاتی که تی وی تا به الآن حول آنها برنامه داشته است در مورد مسائلی بوده است که مردم درایران با آنها به طور روزمره دست به گریبانند. گرانی و تورم ، مشکل مسکن ، اول مه ، مشکلات زنان ، بهداشت و … مسائلی است که مردم 30 سال و به طور روزمره با آن درگیر بوده و هستند. انتخاب این موضوعات نشان دهنده ی درک درستی است که حزب از اتفاقات درون جامعه ی ایران دارد و مردم هم در تماس هایشان درستی این مسئله را تایید کرده اند و به کسانی که قصد ایجاد اخلال در برنامه را داشته اند اجازه ی صحبت نمی دهند و اعلام کرده اند که این تلویزیون صدای اعتراض مردم ایران است.
برنامه های لایو تلویزیون کانال جدید همچنین تفاوتی بنیادی با سایر تلویزیون ها و برنامه های دیگر احزاب و اپوزیسیون دارد . از نظر موضوع برنامه ها و حتی نحوه ی برخورد مجریان با بینندگان و ... با سایر تلویزیون های دیگر اپوزیسیون متفاوت است. مردم به این تلویزیون روی آورده اند و یک دلیل اصلی بیشتر شدن بینندگان آن به طور روزمره ، پاسخی است که حزب ما به نابرابری های درون جامعه و فقر و گرانی میدهد ، یعنی نه به جمهوری اسلامی و نه به سرمایه داری و استثمار، یعنی توهمی به اصلاح جمهوری اسلامی نداشتن و حواله ندادن سوسیالیسم و جامعه ی سوسیالیستی به آینده ای دوردست. و این به معنی رادیکال و عمیق تر کردن " نه " مردم در جامعه و دست بردن آنها به علت اصلی فجایع درون جامعه است.
این پاسخ حککا و پاسخی است که جامعه ی ایران تشنه ی شنیدن آن بوده است و از این تلویزیون می توانند صدای اعتراضشان را به گوش دنیا برسانند .
به این دلایل تلویزیون کانال جدید تلویزیون اول و شناخته شده در بین کارگر و دانشجو و زن و معلم و ... است. این تلویزیون رو در روی رژیم اسلامی است و تماس های بیشتر با آن صدای اعتراض و انقلاب پیش رو را بیشتر به گوش این جانیان فرو می کند.

Thursday, May 15, 2008

خطر اعدام علي مهين ترابي را تهدید می کند!

"علي مهين ترابي زنداني نوجواني که بدنبال درگيري کودکانه در مدرسه اش، به هدف ميانجيگري وارد درگيري ميشود، و انبوه جمعيت متاسفانه باعث اصابت چاقويي که در جريان درگيري به دست او داده شده است، به فردي ميشود که به قتل ميرسد. علي پس از گذشت پنج سال و نيم از وقوع اين حادثه کماکان در زندان رجايي شهر است." این بخشی از اطلاعیه کمیته علیه اعدام است که در ماه گذشته تحت تیتر" براي نجات علي مهين ترابي ، به يک اقدام بين المللي دست بزنيم!" منتشر شد. کمتیه بین المللی در ماه گذشته با تماس با سازمانهای مدافع حقوق بشر بین المللی و همچنین تماس با مقامات پارلمان اروپا و نمایندگان وزرات امور خارجه کشور سوﺋد، تلاش کرده است که با یک فشار بین المللی جمهوری اسلامی را وادار به توقف حکم اعدام علی و دیگر نوجوانانی که حکم اعدام گرفته اند، بکند.

بنا بر اخباری که به دست ما رسیده است، قوه قضاییه در حال بررسی ارسال حکم علی به بخش اجرای احکام دادگستری است. همچنین خبرهای تأیید نشده ای توسط بعضی خبرگزاریهای بین المللی مبنی بر ارسال حکم علی منتشر شده است. در هر حالت، خطر اعدام علی جوان را تهدید می کند. برای نجات علی و کودکان و نوجوانانی چون علی باید متحدانه به میدان بیاییم.

علی در گوشه زندان با نوشته ها و شعرهایش عشق به زندگی را فریاد می کند. او در گوشه ای از یکی از شعرهایش می گوید:
جویباری از چشم هایم جاری می شود.
مرگ لالایی می خواند، صدای خاموشش را می شنوم .
ضربه های قلبم یکی یکی خاموش می شوند.
لحظه های غم انگیز زندگی ام از چهاردهمین روز بهمن سال ۸۱ شروع شد
.

به ياري علي مهين ترابي برخيزيم. کمک کنيد علي را از اعدام نجات دهيم!


کميته بين المللي عليه اعدام
‏‏‏‏‏2008‏/05‏/13
www.adpi.net
0046704917494 :تلفن تماس

Friday, May 2, 2008

مراسم اول مه در شهرهای ایران

جمهوری اسلامی با تمام اقدامات امنیتی خود نتوانست مانع از برگزاری مراسم اول مه در ایران شود .
کارگران بار دیگر پرچم آزادی خواهی و برابری طلبی را برافراشتند
زنده باد کارگران
زنده باد اول مه



گزارش از مراسم 1 مه در ایران در وبلاگ :

Sunday, April 27, 2008

Wednesday, April 23, 2008

دمکراسی و سوسیالیسم

ممکن بودن سوسیالیسم در ایران و راهها و چگونگی برقراری جامعه ی سوسیالیستی در ایران بحثی است که امروز به خصوص در دانشگاه های ایران جریان دارد. یکی از این گونه مدل های پیشنهادی رسیدن به سوسیالیسم از طریق برقراری دموکراسی!!! است. پرداختن و پاسخ دادن به این بحث به خصوص با پیشروی چپ و کمونیزم در ایران و همچنین مشابه این نظریات که از طرف جریاناتی که خود را کمونیست و مارکسیست می نامند ، اهمیت خاصی پیدا می کند. نمونه ای از این مدل ها را دروبلاگ « دیگر این پنجره بگشای »
در مطلبی از یاسر عزیزی می توان مشاهده کرد و مطلبی که در پایین می آید در نقد این گونه نظریات است.
مطلب ایشان با تیتر « اعتلای دموکراتیک چپ در ایران » در وبلاگشان منتشر شده است. او با اعلام اینکه تحلیلهای متفاوتی از اوضاع ایران وجود دارد تحلیل خود را از شرایط امروز ایران ارائه داده اند و با اشاره ای به دموکراسی بورژوایی و دموکراسی مارکسیستی، پیشنهاد خود را برای چگونگی گردآوری شرایط لازم - از طریق برقراری دموکراسی لیبرالی و قدرت گیری طبقه ی کارگراز این مسیر - برای رسیدن به جامعه ای سوسیالیستی را مطرح کرده اند. و من تلاش کرده ام ذهنی بودن این طرح و بی نتیجه بودنش را در نوشته ی زیر نشان بدهم . طرحی مبنی بر زود بودن سوسیالیسم و مناسب نبودنش برای جامعه ی امروز ایران و حواله دادنش به آینده ای دور و ناپیدا.
تصویر ایشان از ایران، جامعه ای است با حکومتی مبنی بر سرمایه داری ای ناکارآمد و عقب مانده به لحاظ اقتصادی و سیاسی و... . به همین دلیل هم سطح آگاهی طبقاتی، طبقه کارگردرایران و سطح آگاهی مردم را به اندازه ای نمی بینند که بتوان از آن انتظار یک انقلاب سوسیالیستی را داشت.
مفهوم دموکراسی :
دموکراسی به عنوان پدیده ای که حاصل نظام سرمایه داری بوده است در شکل کلی اش به معنی آزادی برای بخش کوچکی از جامعه یعنی طبقه ی سرمایه داراست.طبقه ای که مالکیت بر ابزارهای تولید را در اختیار دارد.
دموکراسی ای که در امریکا و کشورهای اروپایی برقرار است توانسته سطحی از آزادی های فردی و اجتماعی را برای افراد جامعه به همراه داشته باشد.
اما دموکراسی در خاورمیانه نظیرعراق و افغانستان به هیچ وجه شباهتی به دموکراسی در کشورهای غربی ندارد و عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین پدیده ها در این کشورها تبدیل به قانون می شود که در جهت تقلیل دادن خواست مردم این جوامع و سلب آزادی و اختیاراز انسان ها است . معنی دموکراسی در دوره ی حاضر پدیده ای است که توضیح داده شد. در واقع دموکراسی ای که امریکا وغرب قصد و توانایی برقراری آن را در ایران دارند از همین الگو پیروی می کند.
دموکراسی در بهترین حالت خود، نماینده ی خواست اکثریت جامعه در زندگی سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی نمی تواند باشد. در جوامع طبقاتی،اقلیت جامعه - بورژوازی- حاکمیت جامعه را در دست دارد و هیچ گاه حاکمیت خود را با رأی اکثریت جامعه ،به مردم و طبقه کارگر واگذار نمی کند. اتفاقی که در این جوامع می افتد این است که حاکمیت اصلی جامعه در دست بورژوازی است و مردم با شرکت در انتخاباتی فرمالیته تنها مهره های این حاکمیت را تغییر می دهند و نقشی در تعیین حاکمیت اصلی جامعه ندارند. در این پارلمان ها نمایندگان واقعی طبقه ی کارگر وجود ندارد . دموکراسی دستی به پایه های اصلی تبعیض،یعنی مالکیت خصوصی نمی برد و چیزی جز راهی برای مشروعیت بخشیدن به بورژوازی برای ادامه ی حاکمیتش نیست. این تعریف کلی ای از دموکراسی در جهان است و راهی است برای ادامه ی حیات سرمایه داری و نه راهی برای قدرت گیری طبقه ی کارگر و سوسیالیزم.

"دموکراسی مارکسیستی"!!
تعریف آزادی برای کمونیستها هیچ گاه برپایه ی تعریفی که در دموکراسی و نظام سرمایه داری ازمفهوم آزادی وجود دارد نبوده است . آزادی خواهی در کمونیزم به معنی واقعی آن و برای همه ی افراد جامعه است. در جامعه ی سوسیالیستی تمام مرزهاو اختلافات طبقاتی برداشته می شود و این برابری و آزادی همگان است که از طریق شوراهای مردمی بر جامعه حاکم می شود یعنی رهایی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از همه ی قید بند ها برای همه ی انسانها . دموکراسی تعریف بورژوازی از آزادی برای اقلیتی در جامعه است و مفهوم دموکراسی مارکسیستی در تعریف کمونیزم و سوسیالیزم نمی گنجد.

امکان برقراری دموکراسی در ایران:
برای بررسی شرایط جامعه ی ایران و سطح آگاهی طبقاتی برای براندازی سرمایه داری حاکم بر ایران کافی است به اعتراضات کارگری در سطوح مختلف برای مثال در اعتراضات کارگران ،معلمان ، پرستاران ، و زنان و دانشجویان نگاهی بیاندازیم . با نگاهی منصفانه به این روند پیشروی اعتراضات به خصوص در چند سال اخیر میبینیم که اعتراضات به شکلی گسترده تر و توده ای تر و رادیکال تر تبدیل شده اند . خواست کارگران صرفا محدود به ایجاد تشکلی مستقل برای بالا بردن سطح حقوق و دستمزد و خواسته های صنفی نیست. کارگران با شعار معیشت منزلت حق مسلم ماست ، ما کار می کنیم که زندگی کنیم – زندگی نمی کنیم که کار کنیم و ... به میدان می آیند . اعتراضات زنان ، جوانان و دانشجویان برای لغو حجاب و تبعیض ونابرابری صورت می گیرد و جامعه دیگر توهمی به اصلاح جمهوری اسلامی ندارد ، همچنین راه چاره را با نگاهی به عراق و افغانستان در دموکراسی ارمغان آورده شده به این جوامع نیز نمی بیند.
تعابیری همچون دموکراسی ( با هر مدلی) ساخته ی دست بورژوازی است برای رهایی از اعتراضات طبقه ی کارگر و زحمتکش جامعه و برای مشروعیت بخشیدن به جنایات و استثمار سرمایه .
این که آیا در ایران حکومتی دموکراتیک امکان پذیر است یا نه ؟ و یا این نوع حکومت پاسخ گوی نیاز مردم و خواست امروزشان هست یا نه ، باید آن را از انقلاب 57 مورد بررسی قرار داد. جمهوری اسلامی با کمک غرب قدرت را گرفت و در واقع دست پرورده ی بورژوازی است و اگر امکانش وجود می داشت مسلما نوعی از سرمایه داری را در ایران برقرار می کردند که امروز بعد از 30 سال همان معضل پیش پای سرمایه داری قرار نگیرد. اما نتوانستند مدل دیگری را جایگزین حکومت سلطنتی کنند، چون امکان دیگری وجود نداشت و جلوی خواسته های آزادی خواهانه ی مردم را نمی توانستند بگیرند ، شوراهای کارگری در حال شکل گیری بود، زنان برای آزادی و برابری به میدان آمده بودند و باید جلوی این اتفاقات گرفته می شد. چه گزینه ای بهتر از حکومتی وحشی و آدم کش می توانست آن اعتراضات را خفه کند جز جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی.
امروز نمی شود خواسته های مردم را به دموکراسی خواهی تقلیل داد ، جامعه ی ایران این را نمی خواهد . پروژه ی اصلاحات را خواستند به خورد جامعه بدهند که دیدیم شکست خورد و مردم در 18 تیر ها، اعتراضات کارگری، دانشجویی و زنان جوابشان را دادند و امروز کارگران و دانشجویان مجمع عمومی تشکیل می دهند، اعتراض و اعتصابات سازمان می دهند و شعار سوسیالیسم بپا خیز برای رفع تبعیض ، سوسیالیسم یا بربریت و آزادی و برابری» را بالا میبرند . این تصویر واقعی جامعه ی ایران است و ربطی به تحلیل های متفاوت و اختلاف نظرها ندارد . این واقعیت است .
تحلیل هایی همچون سرمایه داری در ایران رشد نیافته و سطح آگاهی مردم و طبقه ی کارگر پایین است ، در نتیجه سوسیالیسم زود است و ... طرح جدیدی نیست وجریانات به اصطلاح مارکسیست و کمونیست تاریخا آغشته به این نظریات بوده است. جنبش کمونیستی ایران تا قبل از کمونیزم کارگری بدهکار مقولاتی مانند دموکراسی بوده است . جریانات فوق تحلیل دیگری از ایران ارائه می دهند چون می خواهند بگویند سوسیالیسم نمیشود ،والا واقعیت جامعه را نمی شود عوض کرد. . خواست جامعه و نیاز جامعه سوسیالیسم است ، یعنی بیشترین آزادی و بیشترین رفاه .
بر اساس این جمله ی مارکس ((مناسبات ِ تولیدی تازه و عالیتر، هرگز پیش از آنکه شرایط مادی وجود آنها در درون جامعه کهن به بلوغ رسیده باشد، جایگزین مناسبات ِ قدیمی تر نمی شود )) که امثال یاسرعزیزی برای حقانیت بخشیدن به نظرات شان می آورند و بنا به توضیخاتی که بالاتر داده ام ، شرایط مادی برقراری سوسیالیسم در ایران وجود دارد، سال های زیادی است که سوسیالیسم در ایران امکان پذیر است و امروز حزب سیاسی طبقه ی کارگر ایران وجود دارد و این خواست مردم و جامعه را نمایندگی می کند . حزبی که 30 سال قبل وجود نداشت و یکی از بزرگترین دلایل شکست انقلاب 57 همین مسئله بوده است. سرمایه داری در ایران درست است که جزء عقب مانده ترین بخش های نظام سرمایه داری است، اما وجود دارد و به همان اندازه ی جوامع دموکراتیک دارد جنایت و استثمار می کند . طبقه ی کارگری وجود دارد که هر روز استثمار می شود و نیرو و زندگیش را وقف رشد سرمایه می کند بدون اینکه از نتایج کار خود بهرمند شود و حتی کمتر از آن ، نمی تواند حداقل امکانات زندگی را داشته باشد و این عین سرمایه داری است . مردم و طبقه ی کارگر برای برابری و آزادی – سوسیالیزم – تلاش می کنند و نه چیزی کمتر از این

Wednesday, April 16, 2008

براي نجات علي مهين ترابي ، به يک اقدام بين المللي دست بزنيم!

اعدام کودکان و وجوانان جنايت عليه بشريت است و بايد فورا در ايران ممنوع شود!

علي مهين ترابي زنداني نوجواني که بدنبال درگيري کودکانه در مدرسه اش، به هدف ميانجيگري وارد درگيري ميشود، و انبوه جمعيت متاسفانه باعث اصابت چاقويي که در جريان درگيري به دست او داده شده است، به فردي ميشود که به قتل ميرسد. علي پس از گذشت پنج سال و نيم از وقوع اين حادثه کماکان در زندان رجايي شهر است.

بنا به گزارش منابع آگاه با وجود گذشت اين مدت ، شاکي خصوصي وي حاضر به گذشت نشده است. و مادر مقتول که رضايت خود را اعلام کرده، پدر مقتول با پرداخت ديه به مادر همچنان خواهان اجراي حکم قصاص است.
وي که دانش آموز موفق سال دوم هنرستان رشته کامپيوتر بوده است، طي بازجويي ها صريحا اعلام داشته است هيچ خصومتي بين او و فرد مقتول نبوده است. علي هم اکنون در شرايط سخت روحي و رواني بسر ميبرد . اين در حالي است که مطلع شديم که علي به مقامات قضايي جمهوري اسلامي اعلام نموده اند از تحمل کيفر و ادامه در اين شرايط سخت خسته شده است.
پزشکي قانوني نوع جراحت وارده را با احتمال هول دادن و بر اثر پارگي رگ تشخيص داده است. وکيل متهم از اينکه اين پرونده هنوز سير تکميلي خود را طي ميکند، ابراز اميدواري کرد و بيان داشت اميدوار است که علي از اعدام نجات يابد.
براي نجات جان علي مهين ترابي بايد متحدانه به ميدان آمد. کميته بين المللي عليه اعدام از همگان دعوت ميکند براي نجات جان علي و همه زندانيان محکوم به اعدام بيش از پيش به ميدان بيايند. ما بايد صداي دردمند علي از گوشه زندان را به گوش جهانيان برسانيم.
علي ميگويد من از اين وضع خسته شده ام ، من روزي چند بار ميميرم و زنده ميشوم. من هنوز ١٨ سال دارم و ميخواهم زنده بمانم و زندگي کنم. در يک هفته گذشته مينا احدي در چندين گفتگو با رسانه هاي آلماني و همچنين در جريان سخنراني در دانشگاه لايپزيگ در مورد علي مهين ترابي و پيام او از زندان حرف زد و از همگان دعوت کرد به حکم اعدام اين جوان اعتراض کنند. کميته بين المللي عليه اعدام با پارلمان اروپا، پارلمان و افرادي از دولت سويد و آلمان در مورد علي حرف زده است . ما به اين فعاليتها براي نجات علي ادامه خواهيم داد.
به ياري علي مهين ترابي برخيزيم. کمک کنيد علي را از اعدام نجات دهيم!


کميته بين المللي عليه اعدام
‏‏‏‏2008‏/04‏/15
www.adpi.net
تلفن تماس : 0046704917494

Thursday, April 3, 2008

برابرى زن و مرد

ممنوعيت تبعيض بر حسب جنسيت
تبعيض عليه زنان يک مشخصه مهم دنياى امروز است. در بخش اعظم کشورهاى جهان، زن رسما و قانونا از همان حقوق و آزادى هاى محدود و محقرى هم که مردان از آن برخوردارند محروم است. در کشورهاى از نظر اقتصادى عقب افتاده تر و در جوامعى که نفوذ مذهب و سنت هاى کهنه بر نظام سياسى و ادارى و فرهنگى جامعه عميق تر است، ستمکشى زن و بيحقوقى و فرودستى او در آشکارترين و زمخت ترين اشکال خودنمايى ميکند. در کشورهاى پيشرفته تر و مدرن تر، و حتى در جوامعى که به لطف جنبش هاى مدافع حقوق زنان و تعرضات سوسياليستى کارگرى تبعيض جنسى على الظاهر از بخش اعظم قوانين حذف شده است، زن همچنان در متن مکانيسم اقتصاد سرمايه دارى و سنت ها و باورهاى مردسالارانه جارى در جامعه، عملا از جهات بسيار مورد تبعيض و ستم قرار دارد.
نفس ستمکشى و فرودستى زن اختراع سرمايه دارى نيست. اما سرمايه دارى اين ميراث نفرت انگيز تاريخ پيشين را تکامل بخشيده و به يک رکن مناسبات اقتصادى و اجتماعى معاصر بدل کرده است. ريشه نابرابرى و بى حقوقى امروز زن، نه در افکار کهنه و ميراث فکرى و فرهنگى نظام ها و جوامع منقرض شده و پيامبران و مذاهب عصر جاهليت، بلکه در جامعه سرمايه دارى صنعتى و مدرن امروز نهفته است. نظامى که به تقسيم جنسى انسان ها در قلمرو توليد به عنوان يک عامل مهم اقتصادى و سياسى در تضمين سودآورى سرمايه مينگرد. ايجاد انعطاف پذيرى نيروى کار در اشتغال و اخراج، ايجاد شکاف و رقابت و کشمکش درونى در اردوى مردم کارگر، تضمين وجود بخش هاى محروم تر در خود طبقه کارگر که پائين نگاهداشتن سطح زندگى کل طبقه را مقدور ميسازد و بالاخره مخدوش کردن خودآگاهى انسانى و طبقاتى بشريت کارگر و دوام بخشيدن به آراء و افکار و تعصبات کهنه و پوسيده و فلج کننده، برکات ستمکشى زن براى سرمايه دارى مدرن معاصر و از ارکان انباشت سرمايه در دنياى امروز است. اعم از اينکه سرمايه دارى ذاتا و بطور کلى با برابرى زن خوانايى داشته باشد يا خير، سرمايه دارى انتهاى قرن بيستم بطور مشخص خود را بر اين نابرابرى بنا کرده است و به سادگى و بدون مقاومت سرسختانه و قهرآميز از آن عقب نمى نشيند.
حزب کمونيست کارگرى براى برابرى کامل و بدون قيد و شرط زن و مرد در کليه شئون مبارزه ميکند. رئوس قوانين و اقداماتى که بايد هم اکنون بفوريت براى شروع رفع تبعيض بر زنان به اجرا درآيد عبارت است از:
١- اعلام برابرى کامل و بى قيد و شرط زن و مرد در حقوق مدنى و فردى و لغو فورى کليه قوانين و مقرراتى که ناقض اين اصل است.
٢- تامين فورى برابرى کامل زن و مرد در شرکت در حيات سياسى جامعه در سطوح مختلف. حق بى قيد و شرط زنان به شرکت در انتخابات در کليه سطوح و احراز و تصدى هر پست و مقام، اعم از سياسى، ادارى، قضايى، و غيره. لغو هر قانون و مقرراتى که حق زنان در شرکت برابر در حيات سياسى و ادارى جامعه را محدود ميکند.
٣- برابرى کامل حقوق و موقعيت قانونى زن و مرد در خانواده. لغو امتيازات مرد بعنوان "سرپرست خانواده" و برقرارى حقوق و وظايف برابر براى زن و مرد در رابطه با سرپرستى و تربيت فرزندان، اعمال کنترل و مديريت دارايى ها و امور مالى خانواده، وراثت، انتخاب محل زندگى و سکونت، کارخانگى و اشتغال حرفه اى، طلاق، سرپرستى کودکان در صورت جدايى و تقسيم و تملک اموال خانواده. ممنوعيت تعدد زوجات. ممنوعيت صيغه. لغو کليه تعهدات انقيادآور زن به شوهر در شرع و سنن کهنه. ممنوعيت برقرارى رابطه جنسى توسط شوهر با زن بدون تمايل او ولو بدون اعمال خشونت. اينگونه موارد بايد در صورت شکايت زن بعنوان تجاوز جنسى توسط شوهر مورد پيگرد و محاکمه قرار بگيرند. ممنوعيت تحميل کارخانگى و يا وظايف ويژه خانه دارانه به زن در خانواده. اعمال مجازات سنگين براى هر نوع آزار، ارعاب، سلب آزادى، تحقير و خشونت عليه زنان و دختران در خانواده.
٤- برابرى کامل زن و مرد در قلمرو اقتصادى و اشتغال حرفه اى. شمول يکسان قوانين کار و بيمه هاى اجتماعى بر زن و مرد بدون هيچ نوع تبعيض. مزد برابر در ازاء کار مشابه براى زنان و مردان. لغو هر نوع محدوديت بر تصدى مشاغل و حرفه هاى مختلف توسط زنان. برابرى کامل زن و مرد در کليه امور مربوط به دستمزد، بيمه ها، مرخصى ها، ساعات و شيف کار، تقسيم کار و طبقه بندى مشاغل، ارتقاء شغلى، نمايندگى کارگران در سطوح مختلف. تصويب و اجراى مقررات و موازين ويژه در بنگاه ها براى تضمين ادامه کارى حرفه اى و شغلى زنان، نظير ممنوعيت اخراج زنان باردار، ممنوعيت سپردن کار سنگين به زنان باردار و وجود تسهيلات ويژه مورد نياز زنان در محل کار. ١٦ هفته مرخصى دوران باردارى و زايمان و يکسال مرخصى براى نگهدارى نوزاد که بايد با توافق طرفين توسط زن و شوهر هر دو مورد استفاده قرار بگيرد. تشکيل هيات هاى بازرسى و کنترل، با وظيفه نظارت بر اجراى تعهدات فوق توسط بنگاه ها.
تشکيل مراجع تشخيص و حکميت در مورد برابرى حقوق زن و مرد در اشتغال حرفه اى و محيط هاى کار اعم از دولتى و غير دولتى و انتفاعى و غير انتفاعى. تعقيب قانونى و مجازات سنگين بنگاه ها و مديرانى که از اصل برابرى مطلق زن و مرد در فعاليت حرفه اى تخطى کنند.
ايجاد موسسات و نهادها و فراهم کردن رايگان تسهيلاتى نظير شيرخوارگاه ها و مهد کودک ها و کلوب هاى تفريحى - تربيتى کودکان در سطح محلى که، با توجه به فشار يکجانبه کار خانگى و نگهدارى از فرزندان بر زنان در شرايط کنونى، ورود زنان به فعاليت اقتصادى و سياسى و فرهنگى در خارج خانواده را تسهيل ميکند.
٥- لغو کليه قوانين و مقررات و راه و رسم هاى دست و پاگير و عقب مانده اخلاقى، فرهنگى و ناموسى که نافى استقلال و اراده مستقل زن و شخصيت او بعنوان يک شهروند متساوى الحقوق در جامعه است. لغو هر نوع محدوديت بر حق سفر و نقل مکان زنان، اعم از مجرد و متاهل، در داخل و خارج کشور، به ميل و اراده خود. لغو کليه قوانين و مقرراتى که آزادى زنان در انتخاب لباس و پوشش، انتخاب شغل و معاشرت را مقيد و محدود ميکند. ممنوعيت هر نوع جداسازى زنان و مردان در موسسات و مجامع و اجتماعات و معابر و وسائل نقليه عمومى. آموزش و پرورش مختلط در تمام سطوح. ممنوعيت استفاده از عناوينى نظير دوشيزه، بانو، خواهر و هر لقبى که زن را به اعتبار موقعيتش در قبال مرد تعريف ميکند، در مکاتبات و مکالمات رسمى توسط مقامات و نهادها و بنگاه هاى دولتى و خصوصى. ممنوعيت هر نوع دخالت از جانب هر مرجعى اعم از بستگان و اطرافيان يا نهادها و مراجع رسمى در زندگى خصوصى و روابط شخصى و عاطفى و جنسى زنان. ممنوعيت هر نوع برخورد تحقيرآميز، مردسالارانه، پدرسالارانه و نابرابر با زنان در نهادها و موسسات اجتماعى. ممنوعيت قيد جنسيت در آگهى هاى شغلى. حذف کليه اشارات تبعيض آميز و تحقير آميز نسبت به زنان از کتب و منابع درسى و متقابلا گنجاندن مواد درسى لازم براى تفهيم برابرى زن و مرد و نقد اشکال مختلف ستمکشى زن در جامعه. ايجاد نهادهاى بازرسى، تشخيص جرم و واحدهاى انتظامى ويژه برخورد به موارد آزار و تبعيض نسبت به زنان.
٦- تلاش فشرده و مستقيم نهادهاى ذيربط دولتى براى مبارزه با فرهنگ مردسالارانه و ضد زن در جامعه.
تشويق و تقويت نهادهاى غير دولتى معطوف به کسب و تثبيت برابرى زن و مرد.
برنامه یک دنیای بهتر، برنامه حزب کمونیست کارگری ایران

Saturday, March 29, 2008

ورود زن ممنوع!

آپارتاید جنسی باید به تاریخ سپرده شود
اصغر کریمی
این جمله ای است که حکومت اسلامی بر سردر جامعه ایران نصب کرده است. قرن بیست و یک است و هنوز در بخشی از این کره خاکی، باید جنگید تا نیمی از جامعه بطور رسمی در قوانین یک کشور انسان به حساب آید و با آن بعنوان یک انسان برخورد شود.

زمانی در آفریقای جنوبی سیاهپوستان رسما انسان محسوب نمیشدند و هیچ حقی به عنوان یک انسان نداشتند و این در قانون تنظیم شده بود و سر و کار خاطی با قانون و دادگاه و شلاق و زندان بود. بشریت با این لکه ننگ جنگید تا آنرا ملغی کرد و آپارتاید نژادی را برانداخت. چند دهه قبل تر از آن نه تنها زنان در تقریبا تمام دنیا حق رای نداشتند، بلکه کسی که مالکیت نداشت هم رسما و قانونا از حق رای ساده و معمولی در جامعه محروم بود. یعنی رای دادن مخصوص مردان طبقات اشراف و تجار بود. مردم مبارزه کردند و جنگیدند تا آن قوانین را نیز ملغی کردند. امروز ولی هنوز در گوشه هائی از این جهان، با زن به همان شیوه و حتی غیرانسانی تر رفتار میشود. جای آپارتاید نژادی را آپارتاید جنسی و جای ورود سیاه ممنوع را ورود زن ممنوع گرفته است. زن حق رفتن به ورزشگاه و دیدن یک مسابقه را ندارد. زن حق ورود به بسیاری از رشته های ورزشی را ندارد. زن حق آواز خواندن ندارد. زن حتی صدای خنده اش هم نباید بلند شود. در مقابل بسیاری از مشاغل نوشته شده است ورود زن ممنوع. این مشاغل مخصوص مردها است. مرد بطور اتوماتیک سرپرست خانواده است مهم نیست که زن در خانه چه نقشی دارد و چه وظایفی بر عهده گرفته است. قانون گفته است و بر پیشانی اش نوشته است که تو ارزش سرپرستی خانواده را نداری، صلاحیت سرپرستی مشترک بر فرزندان و تعلیم و تربیت آنها را نداری. سوار اتوبوس که میشود روی درب جلو نوشته اند ورود زنان ممنوع، زنان از در عقب سوار میشوند و دختر از پسر و حتی اعضای یک خانواده، خواهر از برادر، زن از همسر، پدر از دختر و مادر از پسر جدا میشود. حتی تصورش تکان دهنده است. در تفریحگاه ها و پارکها، در استخرها، کنار دریا، در مجالس عزا و عروسی، همه جا زن و مرد و حتی اعضای خانواده را از هم جدا میکنند. در اقتصاد خانواده زن حق تصمیم ندارد. بیکار هم بشود مشمول هیچ بیمه ای نمیشود. در قوانین کار، همه چیز بر مبنای مرد نوشته شده است. زن وجود ندارد. در خانه کنترلی بر دارائی خانواده ندارد، نصف مرد ارث میبرد همینطور که در قضا نصف مرد حق شهادت دارد و برای تصدی بسیاری از پست های قضائی هم صلاحیت او را ذاتا زیر سوال برده اند. و مساله به اینجا ختم نمیشود. از سن مهد کودک، بعنوان گناهکار به جامعه معرفی میشود. منشاء فساد نامگذاری میشود. باید از پسرها جدا شود و از بازی با آنها محروم گردد، در واقع آنها هم از بازی با او محروم شوند، چون آنها را فاسد میکند! بچه های سیاه هم حق بازی با بچه های سفید را نداشتند. قانون اینرا ممنوع کرده بود و اینجا دختر و پسر حق بازی با هم را ندارند. جنس مونث را، از همان دوره کودکی، در چادر میپوشانند تا دیگران را تحریک نکند و با این دیوار از همه چیز جدایش میکنند. حتی امکان لذت بردن از جست و خیز و بازی را از او میگیرند. او دختر است نه کودک، او زن است نه انسان! موجودی است که از همان کودکی تولید گناه میکند. کسی نباید هیچ گوشه ای از اندامش را ببیند. از موی سر تا پایش، از سینه تا سایر منحنی هایش، از صدا تا رنگ لباسش گناه تولید میشود و چندین علامت ممنوعه مقابل آن قرار دارد. هنوز در سن نوجوانی است که صاحب پیدا میکند. مثل برده مادام العمر درخدمت یکی دیگر در میاید. مثل کشتزار و به قیمتی که اسمش مهریه است در خدمت آقای خود در میاید تا هرطور خواست از آن استفاده کند، تا زمانی که او را نخواهد و یا کنیزان دیگری خریداری کند. از این ببعد او معمولا حتی با اسمش هم صدا زده نمیشود، او زن یکی دیگر است، خانم یکی دیگر است. قرار نیست از رابطه جنسی لذت ببرد. حتی بعضا ختنه اش میکنند تا مادام العمر امکان هرنوع لذتی از او سلب شود. وسیله ای برای لذت یکی دیگر است. خودش انسان نیست. اگر شوهرش را، که گاهی به اندازه پدر بزرگش سن دارد، نخواهد و به کس دیگری علاقمند شود و خطا! کند شلاقش میزنند، سنگسارش میکنند، چون به مالکش و صاحبش خیانت کرده است. به جرم عشق ورزیدن سنگسارش میکنند و در رسانه ها اعلام میکنند که زنان دیگر هم درس عبرت بگیرند و سر جایشان بنشینند و به موقعیت خود رضایت دهند. و این لیست انتها ندارد. این فلسفه حکومت های اسلامی و از جمله جمهوری اسلامی در برخورد به زن و جامعه در قرن بیست و یک است.

حجاب، سمبل این بردگی و بیحقوقی و سمبل آپارتاید جنسی است. زندان متحرکی است که همه جا با زن است. یا بعبارتی زن همه جا در آن است. حتی رنگ این زندان نیز توسط دولتی که زندانبان زن است تعیین میشود و تخطی از آن با شلاق و زندان پاسخ میگیرد. حجاب ابزاری است که هرلحظه میتوان بخاطر عدم رعایت آن، زن را به شلاق کشید، اذیت و آزار کرد، بهانه گرفت و به او توهین کرد. حجاب است که همه جا حکومت آپارتاید را نه تنها به خود زن که به همگان گوشزد میکند و این جداسازی را هر لحظه عملی میکند و هر کس پا از خانه بیرون میگذارد باید ببیند و هرلحظه بیاد بیاورد که اینجا آپارتاید حکومت میکند. بیجهت نیست که یک سانت که حجاب از سر عقب میرود با بیشترین بی رحمی و خشونت نیروهای سرکوب مواجه میشود.

اینها شنیع و تکان دهنده است، مو را بر تن بشر سیخ میکند، اما واقعی است. و اگر مقاومت هرروزه و توده ای زنان و مردم معترض به آپارتاید نبود، این تصویر همه جا، بر تمام شئون زندگی مردم حاکم شده بود. اگر این مقاومت توده ای نبود موقعیت زن در ایران از موقعیت سیاه در آفریقای جنوبی بمراتب وخیم تر و حقیرتر میبود اما مردم نگذاشته اند. قبول نکرده اند و این سردر جمهوری اسلامی را مدام پائین میکشند و زیر پا لگدمال میکنند. در ورزشگاه و در وسائل نقلیه، در مدرسه و دانشگاه، در خیابان و خانه، در کارخانه و اداره، در پارکها و کوهها، در بسیاری از مشاغل، در انتخاب رنگهای شاد، در راه انداختن دیسکوها، در رابطه پسر و دختر، در اجتماعات، در برپائی هشت مارسها، در مقاومت های خیابانی، و بویژه با عدم رعایت حجاب در ابعادی توده ای و سراسری، با بیرون انداختن موهای خود، با کوتاه کردن دامن ها، با تغییر رنگهای تیره به روشن و گاها با کنار زدن کامل آن، علیه این قوانین بپاخاسته اند و نگذاشته اند که این قوانین و این تصویر سیاه همه جا حاکم شود. این جنگ لحظه ای متوقف نشده است. و این یک منشاء بحران غیرقابل علاج حکومت است.

این سیستم قابل اصلاح نیست:
هرجور بزک کردن قوانین و آپارتاید جنسی در ایران، خاک پاشیدن به چشم زنان و به چشم همه مردم است. شاید برای کسانی اگر این سیستم را کمی اصلاح کنند قابل قبول شود و دست رهبران این حکومت را هم ببوسند و از آنها تقدیر کنند. شاید اگر یکی از هزاران جلوه هایش را عوض کنند، جریاناتی به وجد بیایند و در کنار همان حکومت بایستند و به آنها که قصد دگرگونی بنیادی این نظام را دارند لیچار بگویند و آنها را خشونت طلب بنامند. و شاید در پوشش دفاع از زن، کمپین یک میلیون امضا هم سازمان دهند و کسانی هم به آنها تبریک بگویند، اما صورت مساله واقعی را نمیتوانند تغییر دهند. در آفریقای جنوبی هم مصلحینی پیدا شدند که میخواستند اصلاحی بر نابرابری سیاه و سفید ایجاد کنند و اینجا و آنجا تبصره هائی را در قوانین تغییر دهند تا جلو الغای کامل آپارتاید را بگیرند، اما بشریت دست رد به سینه آنها زد و از بیخ نظام آپارتاید را واژگون ساخت و اعلام کرد که انسان انسان است. رنگ مبنای تفاوت در حقوق و جایگاه و شان و حرمت انسانها نیست. رژیم نژادپرست را برانداخت و اعلام کرد که سیاه بودن جرم نیست، سیاه و سفید یکی است. امروز هم دنیا باید اعلام کند که زن با مرد برابر است، زن بودن جرم نیست و آپارتاید جنسی قبول نیست. باید ویران شود. ما چنین مصلحینی نمیخواهیم. رفتار این مصلحین تهوع آور است. تحقیر و توهین به انسان است.

پاشنه آشیل رژیم:
جمهوری اسلامی با زن ستیزی خود، مبارزه علیه خود را وسیعا گسترش داده است. این پاشنه آشیل واقعی و بزرگ رژیم است. علیه این ارتجاع بتمام معنی جنبشی شکل گرفته است که هیچ نیروئی قادر به شکست آن نیست. حجاب، سمبل آپارتاید، موضوع دعوای میلیونی و هرروزه و بطور واقعی بارومتر سیاسی جامعه است که هرروز شل تر میشود و عقب تر میرود. کافی است یک سانت روسری ها عقب برود تا حکومت به لرزه بیافتد. کافی است زنی دست یک مرد حتی برادرش را در خیابان بگیرد و یا با صدای بلند خنده کند تا به یک درگیری و یک مقاومت تبدیل شود. کافی است تا زنی روسری اش را دور بیندازد تا سران حکومت بخود بپیچند و حکومتشان را در خطر ببینند. و این اتفاق هرروز به وفور می افتد.

این جنگی است که لحظه به لحظه میان مردم بویژه نسل جوان با حکومت در جریان است. جنگ علیه حجاب، جنگ با رنگهای تحمیلی، علیه اسلام و مقدسات اسلامی، علیه حکومت مذهبی، علیه ممنوعیت رابطه دختر و پسر، علیه جداسازی ها، برای رابطه با فرهنگ و سنن مدرن و دستاوردهای جنبش های آزادیخواهانه در سطح جهان، علیه بیحقوقی کودک و بویژه کودکان دختر، علیه اخلاقیات سنتی و عقب مانده و آخوندی و حاجی بازاری. این جنگ از بدو شکل گیری این حکومت وجود داشته است اما ابعاد آن صدها برابر شده است. سالانه چند میلیون نفر طبق آمار رژیم دستگیر یا جریمه میشوند یا شلاق میخورند چون قوانین آپارتاید را نقض کرده اند. هستند کسانی که این جنبش را شکست خورده مینامند، میفرمایند افق ارتجاعی بر آن حاکم بوده و تمام شده است! ولی مهم نیست اینها چه میگویند، گوشه کوچکی از این مقاومت را دو هفته قبل در آریاشهر دیدیم. این جدال عظیم به اشکال مختلف و همه جا جریان دارد. اگر مقاومتی در این ابعاد نبود حکومت اسلامی از خمینی تا احمدی نژاد، از خامنه ای تا رفسنجانی و خاتمی، از محافظه کار تا اصلاح طلب، حکومتی عینا شبیه حکومت طالبان را حاکم کرده بود.

جمهوری اسلامی در این زمینه نیز مصائب عظیمی برای زنان و کل مردم ایجاد کرده، ضربات انسانی غیر قابل توصیفی به زنان و همه مردم وارد آورده و ضربات روحی عمیقی به دو نسل از مردم زده است. اما بویژه نسل جوان تا همینجا شکست های بزرگی نصیب رژیم کرده است. رژیم نیروی سرکوب گسترده ای را علیه این نسل، دختر و پسر، سازمان داده است چون سران رژیم بخوبی فهمیده اند که این درجه از خرافه و تحجر را نمیتوان به سادگی به خورد این جامعه داد. با نصیحت و موعظه و به اصطلاح کار فرهنگی و آموزشی و حتی با این درجه سرکوبی که در طول این سه دهه کرده اند، نمیتوانند دیدگاه اسلامی ١٤٠٠ سال قبل نسبت به زن را بر جامعه حاکم کنند. بویژه در میان نسلی که با دنیا آشنا است و چشم و گوشش از هر نظر باز است. در نتیجه تنها راه شدت دادن به سرکوب است. اما نه رژیم توان بی انتهائی دارد آنهم با توجه به بحران همه جانبه و نیز شکافهای عمیق در خود حکومت، نه نسل جوان نیروئی است که به سادگی تسلیم شود. رژیم در این زمینه بی دورنما و بی آینده است. نه راه پیش دارد نه راه پس. یکبار تلاش برای اصلاحات جزئی در مقابل کوه مشکلات شکست خورده است. پروژه اصلاح رژیم که معنی اش درجه ای از عقب نشینی است، بسرعت این جنبش عظیم را به جلو صحنه خواهد راند. اینرا امتحان کردند و نتیجه اش را دیدند و بار دیگر تماما به سرکوب متکی شدند. این حکومت اسلام است و بدون حجاب و آپارتاید و مقررات اسلامی معنی ندارد. این عرصه ای نیست که قابل تغییر و قابل سازش باشد. عقب نشینی و کوتاه آمدن درمقابل حجاب و آپارتاید، بنای حکومت را بلافاصله از پایه ویران میکند. این یک بن بست واقعی رژیم و یک منشاء شکاف های عمیق آن است. میدانند که جامعه هر لحظه و در هر نقطه آبستن درگیری ها و خیزشهای بزرگ مردم است. خیزشی که میرود تا مهارناپذیر شود.

رژیم آپارتاید جنسی باید به تاریخ سپرده شود:
مردم ایران این حکومت را نپذیرفته اند و عزم سرنگونی اش را دارند. اما تلاش برای سرنگونی چنین رژیمی، همانند رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی وظیفه همه مردم آزادیخواه و انساندوست دنیا است. این عرصه بزرگی برای شکل دادن به جنبش جهانی همبستگی با زنان و مردم ایران برای انزوای جهانی رژیم آپارتاید است. این کاری است که تازه شروع شده است و باید با تمام قوا و همه جا به ایجاد جمع های همبستگی با زنان ایران، برای برانداختن آپارتاید جنسی منجر شود.

انسان دو جنس دارد مونث و مذکر. عشق، تولید مثل، کار، زندگی، و همه چیز با این دو معنی پیدا کرده است. رژیم آپارتاید از این زیباترین تفاوت طبیعی انسان، زشت ترین و غیرانسانی ترین مناسبات را حاکم کرده و یک شکنجه گاه واقعی برای زنان و کل مردم شکل داده است. این وظیفه همه مردم اعم از زن و مرد است که در ایران و در سطح جهان یکصدا اعلام کنند که حکومت آپارتاید توهین به بشریت است و باید هرچه زودتر گورش را گم کند و به تاریخ سپرده شود همانگونه که رژیم آپارتاید نژادی به تاریخ پیوست
.